هفت گوهر

مجموعه آثار محمد سلطانی رنانی

هفت گوهر

مجموعه آثار محمد سلطانی رنانی

در این وبلاگ مجموعه آثار چاپ شده، نوشته‌ها، تصاویر و فیلم‌های مرتبط با محمد سلطانی رنانی گردآوری می‌شود.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

در این صفحه پرسش ها و پاسخها؛ به ویژه در حوزه قرآن کریم، حدیث شریف و سیره پیامبر اکرم، اهل بیت و اصحاب آنان، طرح و به اشتراک گذاشته می شود.

1. به واسطه اختیار خودمان میتوانیم قضای الهی را تغییر دهیم؟ پس روایت معروف(سعید،سعید فی بطن امه و شقی،شقی فی بطن امه) چه می شود؟

پاسخ:

قضا و حکم قطعی خداوند نسبت به کردار آدمی تغییر نمی کند، به عنوان نمونه احکام قطعی خداوند، قضاء است، ما بخواهیم یا نخواهیم این حکم صادر شده است، این آیات را بنگرید:

وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا (23) وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا (24) رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُورًا (25) وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا (26) إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا (27)

آیات 22 تا 38 سوره اسراء مواردی از احکام قطعی شریعت یکتاپرستی را با عنوان قضی ربک بیان می کند.... این احکام حتمی و غیرقابل تغییر است...ولی آن دسته از احکام الهی که بسته به فعل و اختیار آدمی تغییر می کند، قدر است... مثلا  خداوند چنین قرار داده که نظم و پشت کار موجب پیشرفت شود، و سستی و تنبلی مایه خسران...این بسته به اراده و انتخاب آدمی است که کدام راه را برگزیند و مصداق کدام حکم شود

1ب: اینک تازه مساله را پیچیده تر کرد! اگر قضا و حکم قطعی خدا بر پرستش فقط او رفته است، پس چرا این حکم توسط اکثر انسانها نقض می شود؟

پاسخ: 

تکوین و تشریع؛ تکوین، حوزه آفرینش و عین خارجی است، در تکوین قضا است و قدر. مثلاً عملکرد معده در هضم غذا، قضاست، یعنی از اختیار آدمی خارج است، همچنین طپش قلب....
ولی حرکت دست و پا و سخن گفتن، قدر است, به اختیار آدمی است. این همه در حوزه تکوین و آفرینش..
تشریع، قانون گذاری، حکم و امر، قضا در حوزه تشریع یعنی امر قطعی و حتمی، مانند یکتاپرستی، حرمت قتل و...
و قدر در تشریع احکامی است که اختیار آدمی در آن موثر است مانند وصیت، ازدواج و طلاق..
حال دقت کنید که پرستش خداوند در حوزه تشریع قضاء است، حکمی قطعی است... ولی در حوزه تکوین، قدر است؛ یعنی خدا کسی را بدان اجبار تکوینی نمی کند، بلکه آدمی  مختار است این امر قطعی را اطاعت کند با عصیان، این اختیار تکوینی است... نکته مهم آن است که قطعیت و قضاء در تشریع (قانون گذاری، امر شرعی)، موجب قضاء و اجبار در تکوین نمی‌شود، خداوند آدمی را مجبور به اطاعت از اوامر خود نکرده است...

**********************

2. دعای یادائم الفضل علی البریه مستند است؟

پاسخ: 

این دعا را نخست جناب تقی الدین ابراهیم  بن علی عاملی کفعمی از علمای شیعه قرن نهم در کتاب معروف به مصباح کفعمی آورده است. البته ایشان این دعا را به معصوم نسبت نداده و تنها نوشته است:
ثم قل عشرا فی کل لیلة عید و کل لیلة جمعة أیضا یا دائم الفضل على البریة یا باسط الیدین بالعطیة یا صاحب المواهب السنیة صل على محمد و آله خیر الورى سجیة و اغفر لنا یا ذا العلى فی هذه العشیة
در برخی کتب اهل سنت این ذکر به عنوان صلوات و درود بر پیامبر اکرم نقل شده و به ابن عباس نسبت داده شده ؛ ولی این نقل و نسبت از سوی محدثان اهل سنت جعلی و کذب شمردعه شده است. از جمله:   کتاب القول البدیع فی الصلاة علی الحبیب اثر شمس الدین سخاوی
نتیجه آنکه این ذکر مستند به معصوم نیست، ولی مضمون آن مخالفتی با عقل، قرآن و سنت ندارد؛ پس گفتن آن به عنوان دعا به درگاه پروردگار و درود و سلام  بر پیامبر  واهل بیت شایسته و مستحب است

*************************

3. در مورد تعبیر🔹 امام زمان یا صاحب الزمان🔹 دقیقا از چه زمانی وارد فرهنگ شیعه شده؟ معنای دقیق و کاملش چی هست؟و از نظر فلسفی و عقلی ارتباط وجود امام با زمان و زمانه چیست؟

پاسخ: 

درباره لقب صاحب الزمان دقت کنید که ما فارس زبانها صاحب را به معنای مالک به کار می بریم، وقتی می گوییم صاحب خانه، یعنی مالک خانه. ولی در زبان عرب چنین نیست، صاحب و صحابه و اصحاب و صحب شیئا او امرا یعنی همراهان،همراهی با چیزی یا کسی. بپس این پندار که لقب صاحب الزمان یا صاحب الامر به معنای مالک زمانه باشد، پنداری نادرست است و ناشی از آن است که صاحب را به معنای کنونی رایج میان ایرانیان پنداشته اند. صاحب الزمان یعنی همراه زمان! این لقب از آن رو به امام دواردهم داده شده که تولد ایشان در زمان حکومت مستبدانه عباسیان روی داده است،و از جهت تقیه و برای حفظ جان ایشان لقب صاحب الزمان / صاحب الامر (همراه این زمانه، همراه این امر) بر ایشان اطلاق شد. چنانکه شیعیان درباره امام زمان، امام حسن عسکری و حتی امام هادی تعبیر "ناحیه مقدسه" به کار می بردند، برای یادکردن از ائمه، تعبیری کنایی به کار میبردند.

3ب. پس این تفسیر که درمورد سایر ابناء بشر زمان برهمه احاطه داره و همگی محصور در زمان و مکان هستیم ولی برای ایشون برعکس هست و برزمان احاطه دارند و به همین دلیل هم هست که گذشت زمان هیچ تاثیری بر ایشون نمیگذاره نمیتونه صحیح باشه؟

پاسخ:

بی گمان چنین سخنی نادرست است. همه آفریدگان محصور در زمان و مکان اند. موجود ممکن زمانی و مکانی است. آری، گذر زمان بر جسم ایشان تا زمان ظهور، به اذن و اراده خداوند، نمایان نمی شود. تنها خداوند است که فراتر از زمان و مکان است.

**********************

4. آیا استفاده از این تعبیر «رب الارض» برای امام زمان  که در بعضی جاها استفاده شده  صحیح هست یا خیر ؟

پاسخ: 

این تعبیر در کجا به کار رفته است؟! مستند آن کجاست؟!

4ب. در تفسیر قمی، در ذیل آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها؛ [زمر/۶۹]و زمین به نور پروردگارش روشن می‌شود» از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده منظور از «رب الارض» امام روی زمین است. 

قوله: (وأشرقت الارض بنور ربها) حدثنا محمد بن أبی عبدالله علیه السلام قال: حدثنا جعفر بن محمد قال: حدثنی القاسم بن الربیع قال: حدثنی صباح المدائنی قال: حدثنا المفضل بن عمر انه سمع أبا عبدالله علیه السلام یقول فی قوله: " وأشرقت الارض بنور ربها " قال رب الارض یعنی إمام الارض، فقلت: فاذا خرج یکون ماذا؟ قال: إذا یستغنی الناس عن ضوء الشمس ونور القمر ویجتزون بنور الامام.تفسیر القمی، ج‏۲، ص ۲۵۳.

پاسخ: 

الف. استناد تفسیر فوق به علی بن ابراهیم قمی محل تردید است، معلوم نیست که همه این تفسیر را وی نوشته است، یا برخی را وی نوشته و برخی افزوده دیگران است.
ب. در سلسله سند این حدیث قاسم بن ربیع محل اختلاف است و برخی رجالیان شیعه وی را غالی و ضعیف دانسته اند، صباح مدائنی هیچ ذکر و یادی از آن در کتب رجال و حدیث نیست، و در سند هیچ حدیثی جز این حدیث قرار نگرفته است. وهمچنین، جعفر بن محمد بن مالک  فزاری است که غالی و واضع حدیث شمرده شده است. پس سند دارای  راویانی غالی، دروغ پرداز و مجهول است
ج. این حدیث با قرآن مخالف است، چون در آیه  16 سوره رعد می خوانیم: قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّه. بگو پروردگار آسمانهاو زمین کیست؟ بگو: خدا... پس  پروردگار زمین (ربّ الارض) خداست، نه امام! و این حدیث مخالف قرآن است
د. اصولا مطالب اعتقادی، به ویژه آنچه به توحید و مناصب الهی مرتبط است، با خبر واحد (حتی صحیح السند ) ثابت نمی شود. مسائل اعتقادی دلیلی قطعی می خواهد: نص قرآن، دلیل عقلی قطعی، یا حدیث متواتر

البته من همواره هر پرسشی، حتی پرسش از اصل وجود خداوند، را ارج می نهم؛ آن را پرسش می نامم، از بکار بردن واژه شبهه دوری میکنم، چون یک نوع پیش داوری  در آن هست! ولی به شدت نیز از یاوه گویی غالیان شیعه متاثر می شوم چون  چندجانبه به ضرر اهل بیت و شیعیان راستین   ائمه است.  مرحوم شیخ صدوق تعبیر عجیب و دقیقی نسبت به غالیان به کار می برد:  المدلسون انفسهم فی جملتنا، کسانی که خودشان را به فریب در میان ما شیعیان جا زده اند.... به هیچ روی حرمت ائمه را نگاه نمی دارند و انواع دروغها و سخنان شرک آمیز را  درباره ائمه می گویند و رواج می دهند.

*********************

5. روایت "الملک یبقی مع الکفر،و لایبقی مع الظلم"ناظر به چه معناست؟
مگر ظلم در اثر بی دینی ناشی نمی شود؟
آیا این روایت جواز بر این داده که با بی دینی هم‌ میشود حکومت را اداره کرد؟

پاسخ:

جمله "الملک یبقی مع الکفر،و لایبقی مع الظلم" هر چند به عنوان یک حدیث شهرت یافته و به پیامبر اکرم نسبت داده می شود، ولی من مستندی بر آن نیافته ام. دیگر آنکه هر کفری ظلم است، ظلم مفهومی گسترده تر و فراگیرتر از کفر دارد. آری، اگر معنای کفر، کفر اعتقادی باشد،  وظلم به معنای ظلم اجتماعی باشد، این جمله معنادار خواهد بود: آیا برای حکوکت و زمامداری بر مردم، اعتقادات صحیح و خدامحورانه ضرورت دارد، یا عدالت ورزی و دادگری ضروری است؟! اگر بدین پرسش برسیم، می توانیم به آیات "قَالَتْ یَآ أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِیٓ أَمْرِی مَا کُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ* قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ* قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوٓا أَعِزَّةَ أَهْلِهَآ أَذِلَّةً ۖ وَکَذَٰلِکَ یَفْعَلُونَ" سوره نمل، ۳۴-۳۲ توجه کنیم. ملکه سبآ مومن نبود، اعتقاد دینی درستی نداشت، ولی رفتار و گفتار وی در برابر نامه و دعوت حضرت سلیمان کاملا خردمندانه و مورد تایید و تقریر قرآن کریم است. پس می توان گفت آنچه درباره یک زمامدار راهگشا و اساسی است، ایمان شخصی و باورهای دینی وی نیست، بلکه دادگری و عدالت جویی اوست. اضافه بر این باید توجه داشت که ریشه قبح کفر  ودیگر زشتی های اعتقادی و اخلاقی، همانا ظلم است! ظلم قبیح ذاتی است!

جمله "الملک یبقی مع الکفر،و لایبقی مع الظلم" مستند روایی ندارد، ولی قرآن کریم پیامدهای ظلم، بلکه پیامدهای سنگین بار گرایش به ظلم و ظالم را بیان می کند: 

وَلَا تَرْکَنُوٓا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَآءَ ثُمَّ لَاتُنْصَرُونَ
و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد.هود - 113

***********************

6. مفهوم آیه 3و4سوره الملک چیست؟

الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَا تَرَىٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ

همان که هفت آسمان را توبرتو آفرید، در آفرینش (خداوند) مهرگستر هیچ ناسازواری نمی‌بینی؛ چشم بگردان! آیا هیچ رخنه‌ای می‌بینی؟
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِیرٌ
پس بار دیگر چشم بگردان تا چشم، خسته و رنجان به سوی تو بازگردد.

پاسخ:

آیات نخستین سوره ملک از این جهت قابل توجه است که همگان را به بازنگری و جستجو مشاهده در عالم طبیعت دعوت می کند. در آفرینش ان مهرگستر بنگرید،  وباز بنگرید آیا سستی  واز هم گسیختگی می بینید! در این آیات، روش تحقیق  وپژوهش در علوم تجربی مبتنی بر مشاهده مکرر و حصول علم از آزمایش و استقراء گسترده را تایید می کند.

****************

7. داستان حضرت آدم وابلیس درقرآن یک تمثیل واستعاره است یا یک واقعیت؟

پاسخ: 

البته در آیات قرآن، تمثیل و استعاره و مثل هست، همانند آیه "وَالَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُمَآ أَتَعِدَانِنِیٓ أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی وَهُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَٰذَآ إِلَّآ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ" احقاف - ۱۷که ناظر به شخص خاصی نیست،بلکه مثلی برای هر پدرو مادر و فرزندی میتواند باشد... ولی آنچه قرآن درباره آدم و حوا آمده، و تقریبا در تورات نیز ذکر شده، و البته روایات بسیار و در حد تواتر اجمالی به ذکر جزئیات و خصوصیات این جریان پرداخته است، چنین جریانی واقع است.

********************

8.آیا در قرآن غیر از" واو"عطف و"واو"استیناف و"واو"قسم و " واو "حال و"واو"ثمانیه  واودیگری هم داریم؟

پاسخ:

در باب واو ثمانیه بحث و گفتگو ست. و برخی آن را بافته نحویان می‌گویند....
مدافعان این واو می‌گویند، عرب در شمارش تا عدد هفت را بدون واو میگوید، ولی عدد هشت یا هر چیز هشت عددی را با واو میآورد و بدین واو، واو ثمانیه (هشتمی) گویند. و البته به دو آیه نیز استناد میکنند:
سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ ۖ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ ۚ کهف - 22
چنانکه می‌بینید در اعداد سه چهار پنج و شش واو نیامده، و تنها به هنگام بیان عدد ۸ واو آمده است
و به جز این واوها که نام بردید، واو معیت نیز در قرآن آمده که بر سر مفعول معه می‌آید، مانند آیه: "وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا ۖ یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ " سبأ - 10

***********************

9. تفسیر آیه ۱۷۸ سوره بقره چیست؟حر دربرابر حر ،عبد دربرابر عبد  انثی دربرابر انثی! حقوق انسان وعدالت چگونه با این آیه قابل جمع است؟

یآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى ۖ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَىٰ بِالْأُنْثَىٰ ۚ فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ۗ ذَٰلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ ۗ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ  بقره - 178

ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت.

پاسخ:

دقت کنید این آیه نمی فرماید که برده در برابر شخص آزاد، یا آزاد در برابر برده قصاص نمی شود! نمی فرماید: زن در برابر مرد یا زن در برابر مرد قصاص نمی شود! این آیه، اصولا جمله منفی و سلبی ندارد! آیه می فرماید: همه مردان و زنان آزاد  و برده در قصاص برابرند؛ حال مرد و زن آزاد یا برده از هر طائفه و عشیره و نژاد و سرزمینی باشد، این آیه موافق آیه النفس بالنفس است، جان در برابر جان.

*********************

10. ریشه فعل ومعنی صحیح کاد یکاد چیست؟اجوف واوی است یا یائی؟با کید هم خانواده است؟

پاسخ: 

کادَ یَکیدُ بر وزن فعَل یفعِل به معنای نیرنگ زدن و چاره اندیشی است، همانند آیه "إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا"طارق - 15.  و کادَ یَکادُ بر وزن فعَل یفعَل از افعال مقاربه است که خبر ان همواره فعل مضارع است و نشان می دهد که رویداد فعل نزدیک است انجام شود! 

"یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ" بقره - 20 نزدیک است که برق چشمان آنان را ببرد. دقت کنید ما در زبان عربی، هم خانواده نداریم، بلکه اشتقاق داریم، کاد یکاد و کاد یکید از نظر حروف اشتقاقی با هم همسان هستند، ولی از نظر باب ثلاثی مجرد با هم متفاوت اند، ودو معنای مختلف داردند؛ همانند: لبَس یلبِسُ و لبِسَ یَلبَسُ  که حروف اصلیشان یکی است،  ولی باب آنها و معنایشان متفاوت اند. 

**********************

11. تفسیر آیه ۳۶سوره توبه چیست؟ ۱۲ماه در روز آفرینش یعنی چه؟چهار ماه حرام چه ربطی به آفرینش دارد؟مگرماه های حرام قراردادی نیست؟ارتباط جملات باهم را چگونه توجیه کنیم؟

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَآ أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ ۚ فَلَا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ ۚ

پاسخ: 

نخستین نکته آنکه کتاب الله فقط وحی و کتاب آسمانی نیست، بلکه طبیعت نیز کتاب الله است، کتاب فعل خداوند است. خداوند گردش زمین به دور خورشید را به گونه ای قرار داد که در 12 ماه شمسی از فروردین تا اسفند انجام شود، ویکسال شمسی نیز تقریبا با 12 دور گردش ماه دور زمین برابر است. پس می توان گفت 12 ماه بودن یکسال امری طبیعی است که در کتاب طبیعت قرار گرفته است. ولی چهار ماه حرام بودن، امری تشریعی است که قتل و جنگ و حتی قصاص در چهار ماه ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب، ممنوع و حرام بوده است. تعبیر ذلک الدین القیِّم نیز بر آن دلالت دارد که حرام بودن این چهار ماه بر پایه دین و آیین استوار ابراهیمی است.

************************

12. راجع به تفسیرآیه۱۹ سوره عنکبوت سوال داشتم. منظور یُعِیدُهُ در آیه چیست؟  اگر امکانش هست، در مورد معنا و مفهوم اعاده، یک توضیحی بفرمایید "أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ"

پاسخ:

اعاده به معنای بازگرداندن دو معنامی تواند دربرداشته باشد. خلق یعنی آفرینش، هستی دادن به آنچه تا پیش از این نبوده است. حال اعاده و بازگرداندن می تواند بدان معنا باشد که هستی و وجود را بازپس بگیرد، آنچه هست را نابود کند، اِعدام موجود کند. همان گونه که با امر کُن، آنچه نبود، بود شد، به امر الهی نابود شود. اعاده در این معنا معدوم شدن است. معنای دوم اعاده بازگزداندن همین هستی و حیات است، یعنی اگر این موجود معدوم شود، یا این زنده بمیرد، باز خداوند تواناست که همان وجود و حیات را بازگرداند. هر دو معنای یعیده، با دو مساله فلسفی ارتباط دارد: آیا اعدامِ موجود (نابود کردن آنچه هست) ممکن است؟! آیا اعاده معدوم (بازگرداندن نابودشده به هستی) ممکن است؟ و واژه یعیده بر امکان این دو رویداد دلالت دارد.

**********************

13. آیا میان شب یلدا و بزرگداشت آن، و مفاهیم قرآنی رابطه ای یافت می شود؟!

پاسخ:

قرآن به ساعت به ساعت شبانه روز سوگند یاد کرده، بنگرید:
والفجر، والصبح اذا اسفر، و‌الصبح اذا تنفس، والضحی، والنهار اذا تجلی، والعصر، و اللیل اذا یغشی،  واللیل اذا عسعس، واللیل اذا یسر، والیل اذ ادبر...
این چنین توجه به گذر زمان و گاه به گاه شبانه روز، مایه خردمندی و بازنگری و اندیشمندی است.
و البته این چنین است یادآوری گذر سال و بلندوکوتاه شدن روز و شب:
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ 
از شب می‌کاهی و به روز می‌افزایی و از روز می‌کاهی و به شب می‌افزایی.

**********************

14. ویژگی شخصیت های شاهنامه با شخصیت های فرآن بسیار نزدیک است آیا شاهنامه فردوسی تفسیر قرآن است؟
مثال کیومرث باآدم،فریدون با ابراهیم،بیژن بایوسف، و....

پاسخ: 

شخصیت ها شاهنامه و سرگذشتشان با شخصیتهای قرآن و سرگذشت آنان، شباهتی با هم ندارند. درباره کیومرث سه گونه گزارش آمده است: اولین انسانی که اهورامزدا آفریده است. البته همسری برای او آفریده نشده، همسری ندارد، در بهشت هم نیست، بلکه در همین زمین است، و گناه نخستین نیز از او سر نزده است. بنابراین آنچه در شاهنامه و پیش از آن درباره کیومرث آمده با آنچه که در قرآن و پیش از ان در تورات آمده، شباهتی ندارد!. و آنچه درباره حضرت ابراهیم در تورات و قرآن آمده هیچ همانندی با فریدون ندارد...

و اما آنچه درباره بیژن و یوسف نوشته اید، فکر می کنم منظورتان سیاووش و یوسف باشد! سودآبه، نامادری سیاووش را متهم به خیانت می کند ، و برای آنکه پاک دامنی سیاووش ثابت شود، سیاووش از آتش عبور می کند و سالم می ماند... با این همه بدگمانی به وی موجب می شود که به توران برود و در آنجا کشته می شود. و مراسم نمایشی سیاووشون میان ایرانیان پیش از اسلام یادآور این رویداد است.

**********************

15. تحلیل صرفی کلمه "اسطاعوا " درآیه۹۷سوره کهف چیست؟  فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا (97)

پاسخ:

درباره واژه اسطاعوا در آیه ۹۷ سوره کهف؛ در اصل استطاعوا بوده است، سومین ساخت از ماضی باب استفعال از ماده طوع. تاء ابواب ثلاثی مزید همواره در معرض حذف (مانند تَنَزَّلُ)، تبدیل به طاء (مانند اضْطُرِرْتُمْ), و یا تبدیل به فاء الفعل و ادغام در آن است (مانند الْمُدَّثِّرُ) است. از قاریان هفتگانه، حمزه کوفی واژه اسطاعوا را به تشدید طاء خوانده است، بنابر آنکه تاء باب به فاء الفعل تبدیل و در آن ادغام شده باشد. و دیگر قاریان بدون تشدید خوانده اند بنابر حذف تاء باب استفعال.

****************************

16. عده ای  در نماز جماعت قبل از شروع نماز دست به سینه  گذاشته سلام می دهند محضر   یکی از ائمه هدی مثلا   امام حسین (ع)  خواستم بپرسم این  عمل  چه  توجیهی می تواند داشته باشد   آیا اصلاً مورد تأیید دین مبین هست ؟

پاسخ:

درباره آغاز نماز، دعا و آدابی از پیامبر اکرم و ائمه اطهار نقل شده که در کتب فقه و دعا آمده است. مضامین این دعاها نیز توجه به پروردگار و لبیک گفتن به دعوت الهی به سوی نماز است...
سلام گفتن به امام حسین و دیگر اولیای الهی، بی گمان جایگاه والای خویش را داراست، ولی انجام این کار در آغاز نماز و پیش از تکبیرة الاحرام دو مشکل دارد:
نخست آنکه از آداب مأثوره آغاز نماز نیست. و البته انجام مناسک مأثوره بر خودساخته مقدم است.
دوم آنکه انجام این کار چنین ظن و گمانی را به وجود می آورد که گویی رو به امام حسین ایستاده این و بر او و برای او نماز می گزاریم، و این موجب اتهام شرک به پیروان و محبان اهل بیت است.. براین اساس، من فکر نمی کنم که کار درست و به جایی باشد.

*****************

17. افزوده "و عجِّل فرجَهم" پس از صلوات چه حکمی دارد؟ و آیا صلوات بر پیامبر اکرم و اهل بیت به چه گونه و واژگانی است؟!

پاسخ:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَآئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا
خداوند مومنان را فرمان می‌دهد که پیامبر اکرم درود فرستند و در برابر وی تسلیم باشند
 برخی اصحاب پیامبر از وی پرسیدند چگونه بر تو درود بفرستیم، فرمود: بگویید
 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ رَحِمْتَ وَ تَرَحَّمْتَ وَ سَلَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ فِی الْعَالَمِینَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِید»
 افزوده «و عجل فرجهم» دعای مستقلی است، میتوان به طور مستقل گفت: اللهم عجل فرج محمد و آل محمد...
یا در ادامه صلوات این جمله را با واو عطف گفت...  عطف دو دعا بر هم رواست...
این افزوده با افزوده های اذان تفاوت دارد. اذان توقیفی است، یک بسته غیرقابل افزودن و کاستن است. ولی دعا چنین نیست، دعا گستردگی دارد، روا و بجاست که هر نیاز و حاجت مشروع و معقولی را از خدا خولست. فرض کنید شما خواستار حج بیت الله هستید، بگویید:  اللهم صل علی محمد و آل محمد و ارزقنی حج بیتک الحرام...
این سنت ائمه اطهار نیز بوده است که خواسته های خویش را در پی صلوات از خدا می‌خواستند...
بنابراین اصل صلوات همان "اللهم صل علی محمد و آل محمد" است، و دعاهای مشروع و معقول  دیگر پس از آن  افزوده می‌شود.

*********************

18. درباره شهادت ثالثه (اشهد ان علیا امیرالمومنین حجة الله) در اذان و اقامه این متن پیش رو صحت دارد؟!

تاریخچه شهادت ثالثه پیشینه‌ای تاریخی و مستدل دارد که ابوذر غفاری و سلمان فارسی در اذان شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) می‌دادند.. حتی در پی این موضوع می‌توان اشاره کرد به مراغی مصری که از علمای اهل سنت هست..(دقت کنید اهل سنت!) که در کتاب السلافة فی امر الخلافة دو روایت از ابوذر و سلمان نقل کرده!!!! شخصی به نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمده و گفت: ‌ای رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی می‌دهد! پیامبر فرمودند: همین است.. آیا کلام من را در روز غدیر خم فراموش کردید که «هرکس که من مولای اویم پس علی مولای اوست؟»  (السلافة فی امر الخلافة، ص۳۲.)

پاسخ:

 روایتی که از سلمان و ابوذر درباره شهادت ثالثه (شهادت به ولایت امیرمومنان در اذان) اشاره کردید با ذکر منبع و به طور کامل نقل کنید...
در ضمن بدانید که کتابی به نام «السلافة فی امر الخلافة» را نیافتم، برخی کتاب شناسان نیز تصریح کرده اند که این کتاب خیالی است و وجود خارجی ندارد!  واگر منظور شما از مراغی مصری، احمد مصطفی صاحب تفسیر مراغی است که وی کتابی بدین نام ندارد، گذشته از اینکه وی درگذشته به سال ۱۳۷۱ ق. یعنی حدود ۷۰ سال پیش است، پس آثار وی را نمی توان به عنوان منبع حدیث معرفی کرد.
طرح مسأله شهادت ثالثه از بزرگ محدث شیعه، شیخ صدوق آغاز شده است، وی در من لا یحضره الفقیه، که یکی از چهار کتاب اصلی حدیث شیعه است، شهادت ثالثه را به صراحت بدعت غالیان تفویضی میشمرد!
به هر روی، این استدلال استوار است:
اذان و اقامه توقیفی اند، قابل کاستن و افزودن نیستند...
هر افزوده و کاسته در اذان و اقامه؛ چه کاستن حی علی خیر العمل و چه افزودن اشهد ان علی ولی الله و اشهد ان فاطمة عصمة الله، بدعت است.
هیچ روایتی در کتابهای چهارگانه حدیث شیعه یافت نمیشود که شهادت ثالثه را پشتیبانی کند!
بی گمان مشخصه شیعه از روز نخست حق جویی و حق گویی بوده است و از دروغ و جعل و بدعت  دوری جسته است.

عبارت جناب شیخ صدوق درباره اذان و افزوده شهادت ثالثه:
روى أبوبکر الحضرمی، وکلیب الاسدی عن أبی عبدالله علیه السلام أنه " حکى لهما الاذان فقال: الله أکبر، الله أکبر، الله أکبر أکبر، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله، حی على الصلاة، حی على الصلاة، حی على الفلاح، حی على الفلاح، حی على خیر العمل، حی على خیر العمل، الله أکبر، الله أکبر، لا إله إلا الله، لا إله إلا الله، والاقامة کذلک " وقال مصنف هذا الکتاب رحمه الله: هذا هو الاذان الصحیح لا یزاد فیه ولا ینقص منه، والمفوضة لعنهم الله قد وضعوا أخبارا وزادوا فی الاذان " محمد وآل محمد خیر البریة " مرتین، وفی بعض روایاتهم بعد أشهد أن محمدا رسول الله " أشهد أن علیا ولی الله " مرتین، ومنهم من روى بدل ذلک " أشهد أن علیا أمیر المؤمنین حقا " مرتین ولا شک فی أن علیا ولی الله وأنه أمیر المؤمنین حقا وأن محمدا وآله صلوات الله علیهم خیر البریة، ولکن لیس ذلک فی أصل الاذان، وإنما ذکرت ذلک لیعرف بهذه الزیادة المتهمون بالتفویض، المدلسون أنفسهم فی جملتنا.

***********************

19. آیای دعای ندبه سندیت واعتبار دارد؟

پاسخ: 

نخستین منبع دعای ندبه کتاب المزار الکبیر محمد بن جعفر مشهدی(معروف به ابن المشهدی، م. ۶۱۰ق.) است. وی این دعا را از  محمد بن علی بن ابی قرة نقل می‌کند، و ابن ابی قرة نیز از محمد بن حسین بزوفری؛ هر سه نفر شناخته شده، شیعه و مورد وثوق هستند. بزوفری دعای ندبه را به امام زمان نسبت میدهد. بزوفری در زمان غیبت صغری می‌زیسته و امکان ارتباط با امام زمان را داشته است. نکته دیگر آنکه، دعا توقیفی نیست، بنابراین به هر زبان و محتوای معقول و مشروع میتوان از خداوند نیاز خواست، آری نسبت دادن یک دعا به معصوم علیه السلام، مستند میخواهد. فاصله زمانی ابن المشهدی و ابن ابی قرة هم از این جهت است که ابن المشهدی دعای ندبه را از کتاب ابن ابی قرة نقل میکند. مضمون دعا نیز مخالفتی با قرآن، سنت و عقل ندارد.
تذکر این نکته نیز ضروری است که در دعای ندبه، کلمه روحه در عبارت «وعرجت بروحه» افزوده و نادرست است، و آنچه در متن اصلی است «عرجت به» است...

19ب. کسی که دعای ندبه می خواند گویا یک متن تاریخی مطالعه می کند نه یک مناجات ودعا
آیا چنین است؟

پاسخ: 

دعا می تواند بخشهای متعددی داشته باشد؛ ادب آن است که دعا با بیان صفات خداوند و سپاس وستایش  از پروردگار آغاز شود، و البته بیان مضامین قرآنی یا یادآوری نعمتهای خداوند یا فضائل اولیای خدا هم با دعا کردن منافات ندارد. حال  بسیار به جاست که پیش از بیان حال و روز تیره زمانه غیبت ، آنچه بر اولیای الهی  گذشته است را یادآوری کنیم. به ویژه آنکه بیان خلاصه سرگذشت انبیا و اولیای الهی در دعای ندبه، موافق با مضامین قرآنی است...

***********************

20. سندیت واعتبار دعای سمات  راهم بفرمایید.

پاسخ:

دعای سمات(به کسر سین)... نخستین منبع آن کتاب المصباح المتهجد جناب شیخ طوسی است، وی این دعا را از جناب عثمان بن سعید عمری(به فتح عین) نائب اول امام زمان نقل می‌کند... دعای سمات نیز بیانگر اسماء حسنای الهی، و البته یادآور سرگذشت انبیاء است.

********************

21. با فردی از اهل‌سنتی مواجه شدم که به گفته‌ی‌ خودش، نسبش از سادات بود، چگونه چنین شده است؟!

پاسخ:

آری، به ویژه در حجاز و عراق برخی از سادات حسینی و حسنی و موسوی شیعه نیستند. قابل توجه آنکه برخی از مفسران قرآن از اهل سنت، به اصطلاح سید هستند، از آن جمله اند:
شهاب الدین محمود آلوسی حسینی صاحب تفسیر روح المعانی، 
احمد بن محمد حسنی معروف به ابن عجیبه صاحب تفسیر البحر المدید
عبدالقادر آل غازی موسوی صاحب تفسیر بیان المعانی
جمال الدین محمد قاسمی حسینی صاحب تفسیر محاسن التاویل...
شاهان کشور اردن هم سنی و از دودمان امام حسین هستند...
بلکه شنیده ام در لبنان برخی از سادات چند نسل است که مسیحی شده اند!
اختیار و انتخاب آدمی فراتر و قویتر از نسل و دودمان اوست....

***********************

22. مستند حدیث «من مات علی حب آل محمد...» چیست؟

پاسخ: 

حدیث من مات علی حبّ آل محمد را نخست  احمد بن محمد ثعلبی (م.427) به سند متصل از  جریر بن عبدالله بجلی از رسول خدا  بدین نحوه روایت کرده است:
 أخبرنا أبو محمد عبد الله بن حامد الأصبهانی، أخبرنا أبو عبد الله بن محمّد بن علی بن الحسین البلخی، حدثنا یعقوب بن یوسف بن إسحاق، حدثنا محمد بن أسلم الطوسی، حدثنا یعلی بن عبید، عن إسماعیل بن أبی خالد، عن قیس بن أبی حازم، عن جریر بن عبد الله البجلی، قال: قال رسول الله صلّى الله علیه وسلم: «من مات على حبّ آل محمّد مات شهید، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد مات مغفورا له، ألّا ومات على حبّ آل محمّد مات تائبا، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد مات مؤمنا مستکمل الإیمان، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد بشره ملک الموت بالجنّة ثم منکرا ونکیرا، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد جعل الله تعالى زوار قبره ملائکة الرحمن، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد فتح له فی قبره بابان من الجنّة. ألّا ومن مات على بغض آل محمّد جاء یوم القیامة مکتوب بین عینیه آیس من رحمة الله، ألّا ومن مات على بغض آل محمّد مات کافرا، ألّا ومن مات على بغض آل محمّد لم یشم رائحة الجنّة».

************************

23. آیا کتاب اسرار آل محمد، یا همان کتاب سلیم بن قیس هلالی ، موثق است؟سندیت آن تا چه اندازه قابل اطمینان است؟

پاسخ: 

سلیم بن قیس هلالی از یاران امیرمومنان علی بوده است که تا زمان امام باقر نیز زنده بوده است. 
درباره کتابی که همینک به سلیم نسبت داده میشود، و نام اسرار آل محمد بر آن نهاده‌اند، سه نظریه است:
الف,اصولاً چنین کتابی وجود خارجی نداشته است.
ب, چنین کتابی بوده ، و سلیم کتاب حدیث و سیره تدوین کرده است، ولی آنچه هم اکنون به واسطه ابان بن ابی عیاش از سلیم نقل شده و به عنوان کتاب سلیم شناخته می‌شود، جعلی و نامعتبر است.  
ج, کتاب سلیم همین کتابی است که به واسطه ابان برای ما نقل شده، و ابان در این نقلش مورد اعتماد است.
به هر روی، سلیم خود معتبر و مورد وثوق است، ولی ابان بن ابی عیاش مورد پذیرش عالمان رجالی قرار نگرفته، بلکه ابن غضائری به صراحت کتابی را که ابان به  از سلیم نسبت می‌دهد را جعلی می‌شمارد....
در نتیجه، نسبت دادن کتاب موجود و منتشرشده با عنوان اسرار آل محمد، به سلیم بن قیس مشکوک است، و ابان بن ابی عیاش، راوی این کتاب، نیز محل اختلاف عالمان رجالی است... از این رو محتوای این کتاب را نمیتوان مستند قرار داد

23ب. مگر قاعده و ساختار علم رجال مورد اجماع قرار نگرفته؟! اگر مورد اجماع واقع شده پس این همه اختلاف سر روایات چیست؟! آیا این نوع رویکرد باعث آشفتگی در حال امّا نخواهد شد؟!
آیا این نوع رویکرد باعث دافعه‌ی عوام از حدیث نمی‌شود؟!

پاسخ:

وضعیت رجال حدیث همیشه سیاه و سفید، صفر و صدی نیست! این گونه نیست که همه راویان حدیث به قطع و یقین مورد وثوق یا نامعتبر باشند! بلکه برخی از راویان حدیث ناشناخته اند، یعنی به جز نامشان، هیچ از سرگذشت و حال و روزشان در کتب تاریخ، سیره، حدیث و رجال یافت نمیشود!
و درباره وثاقت برخی راویان نیز میان عالمان رجالی و محدثان اختلاف است؛ از آن جمله مختار بن ابی عبیده ثقفی، جابر بن یزید جعفی و البته ابان بن ابی عیاش است...
عموم مردم وقتی دقت نظر من و شما را در نقل و استناد احادیث شاهد باشند، نه تنها اعتمادشان به حدیث کاسته نمی شود، بلکه اعتماد و اعتنای بیشتری به حدیث خواهند داشت
و چه کسی گفته است که اعتبار یا عدم اعتبار راویان مورد اتفاق و اجماع علمای رجالی است؟! چنین اتفاق و اجماعی نداریم!

*******************

24- مستند حدیث «من مات علی حب آل محمد...» چیست؟

حدیث من مات علی حبّ آل محمد را نخست  احمد بن محمد ثعلبی (م.427) به سند متصل از  جریر بن عبدالله بجلی از رسول خدا  بدین نحوه روایت کرده است:
أخبرنا أبو محمد عبد الله بن حامد الأصبهانی، أخبرنا أبو عبد الله بن محمّد بن علی بن الحسین البلخی، حدثنا یعقوب بن یوسف بن إسحاق، حدثنا محمد بن أسلم الطوسی، حدثنا یعلی بن عبید، عن إسماعیل بن أبی خالد، عن قیس بن أبی حازم، عن جریر بن عبد الله البجلی، قال: قال رسول الله صلّى الله علیه وسلم: «من مات على حبّ آل محمّد مات شهید، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد مات مغفورا له، ألّا ومات على حبّ آل محمّد مات تائبا، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد مات مؤمنا مستکمل الإیمان، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد بشره ملک الموت بالجنّة ثم منکرا ونکیرا، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد جعل الله تعالى زوار قبره ملائکة الرحمن، ألّا ومن مات على حبّ آل محمّد فتح له فی قبره بابان من الجنّة. ألّا ومن مات على بغض آل محمّد جاء یوم القیامة مکتوب بین عینیه آیس من رحمة الله، ألّا ومن مات على بغض آل محمّد مات کافرا، ألّا ومن مات على بغض آل محمّد لم یشم رائحة الجنّة»

25- آیا کتاب اسرار آل محمد، یا همان کتاب سلیم بن قیس هلالی ، موثق است؟سندیت آن تا چه اندازه قابل اطمینان است؟

سلیم بن قیس هلالی از یاران امیرمومنان علی بوده است که تا زمان امام باقر نیز زنده بوده است. 
درباره کتابی که همینک به سلیم نسبت داده میشود، و نام اسرار آل محمد بر آن نهاده‌اند، سه نظریه است:
۱,اصولاً چنین کتابی وجود خارجی نداشته است.
۲, چنین کتابی بوده ، و سلیم کتاب حدیث و سیره تدوین کرده است، ولی آنچه هم اکنون به واسطه ابان بن ابی عیاش از سلیم نقل شده و به عنوان کتاب سلیم شناخته می‌شود، جعلی و نامعتبر است.  
۳, کتاب سلیم همین کتابی است که به واسطه ابان برای ما نقل شده، و ابان در این نقلش مورد اعتماد است.
به هر روی، سلیم خود معتبر و مورد وثوق است، ولی ابان بن ابی عیاش مورد پذیرش عالمان رجالی قرار نگرفته، بلکه ابن غضائری به صراحت کتابی را که ابان به  از سلیم نسبت می‌دهد را جعلی می‌شمارد....
در نتیجه، نسبت دادن کتاب موجود و منتشرشده با عنوان اسرار آل محمد، به سلیم بن قیس مشکوک است، و ابان بن ابی عیاش، راوی این کتاب، نیز محل اختلاف عالمان رجالی است...
از این رو محتوای این کتاب را نمیتوان مستند قرار داد

26- مگر قاعده و ساختار علم رجال مورد اجماع قرار نگرفته؟! اگر مورد اجماع واقع شده پس این همه اختلاف سر روایات چیست؟!آیا این نوع رویکرد باعث آشفتگی در حال امّا نخواهد شد؟!
آیا این نوع رویکرد باعث دافعه‌ی عوام از حدیث نمی‌شود؟!

وضعیت رجال حدیث همیشه سیاه و سفید، صفر و صدی نیست! این گونه نیست که همه راویان حدیث به قطع و یقین مورد وثوق یا نامعتبر باشند! بلکه برخی از راویان حدیث ناشناخته اند، یعنی به جز نامشان، هیچ از سرگذشت و حال و روزشان در کتب تاریخ، سیره، حدیث و رجال یافت نمیشود!
و درباره وثاقت برخی راویان نیز میان عالمان رجالی و محدثان اختلاف است؛ از آن جمله مختار بن ابی عبیده ثقفی، جابر بن یزید جعفی و البته ابان بن ابی عیاش است...
عموم مردم وقتی دقت نظر من و شما را در نقل و استناد احادیث شاهد باشند، نه تنها اعتمادشان به حدیث کاسته نمی شود، بلکه اعتماد و اعتنای بیشتری به حدیث خواهند داشت

27- فلیمللل د رآیه شریفه ۲۸۲ سوره مبارکه بقره از مصدر املال است یا املا باهمزه آخر؟

لْیُمْلِل از ریشه م ل ل و در اصل یُمِلَّ که به واسطه جزم فک ادغام شده است. خلیل در العین و ازهری در التهذیب چنین گفته اند. املال نیز به معنای القاء است. ولی املاء از  م ل و به معنای خواندن متنی بر دیگری است و در آیه  فَهِیَ تُمْلَىٰ عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلًا فرقان،۵
به کار آمده است. احمد فیومی در المصباح المنیر بر آن است که املال لغت حجاز و املاء لغت بنی تمیم بوده و البته هر دو به یک معناست و قرآن از هر دو استفاده کرده است

28- با توجه به آیه ۱۱سوره منافقین علت جزم فعل "اکن"چیست؟

وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَآ أَخَّرْتَنِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ

لولا حرف تحضیض است و به نوعی دربردارنده معنای شرط است. بر این اساس اخرتنی به منزله شرط است، و فَأَصَّدَّقَ به منزله جزاء. پس هر چند أَصَّدَّقَ به واسطه ان ناصبه محذوف، منصوب شده، ولی محلا مجزوم است. در واقع فعل أَصَّدَّقَ پذیرای دو عامل اعرابی شده، جزم به واسطه جزای شرط، و نصب به واسطه ان ناصبه. با این تفاصیل، أَکُنْ بر محل أَصَّدَّقَ عطف شده و مجزوم شده و عین الفعل آن حذف شده است.

29-زیارت نامه های ائمه(ع) را چه کسی یا کسانی نوشته اند؟

بستگی به آن زیارت دارد، در واقع آنچه به عنوان دعا و زیارتنامه از معصوم نقل شده، دقیقا حکم حدیث را دارد و باید بر پایه قواعد علم حدیث و درایه مورد بررسی قرار گیرد. منبع، صاحب منبع، سند، نسبت سنجی با قرآن، سنت و عقل در مورد آنان بررسی شود. بر این اساس، تک تک زیارت نامه ها و دعاها مأثوره، همانند دیگر احادیث بررسی می‌شوند.
در میان زیارت نامه ها، زیارت امین الله برای امیرمومنان، و زیارت وارث برای امام حسین از صحیح ترین زیارت هاست

30. زیارت جامعه را چگونه ارزیابی کنیم؟

زیارت جامعه کبیره را جناب شیخ صدوق در دو کتاب عیون اخبار الرضا و من لا یحضره الفقبه، و پس از وی شیخ طوسی در التهذیب به سند متصل از امام هادی نقل کرده اند... رجال سندی آن عموما مورد وثوق اند، در متن آن نیز مخالفتی با قرآن و عقل نیست...

31. درفرازی از  زیارت جامعه خطاب به ائمه(ع)می گوییم"ایاب الخلق الیکم وحسابهم علیکم درحالی که در آیات ۲۵ و۲۶ سوره مبارکه الغاشیه می خوانیم "ان الیناایابهم ثم ان علینا حسابهم 
آیا این دومخالف هم نیست؟

بی گمان امر حشر و حساب و مغفرت بر پروردگار است و البته قابل تفویض میز نیست.آری، ممکن است و چنین نیز روی داده که خداوند برخی اولیای خویش را وسیله وواسطه در انفاذ و اجرای امور قرار داده، همچنانکه جبرئیل را واسطه انتقال وحی و معارف، و عزرائیل و اعوانش را واسطه اخذ جان قرار داده است، و تاکید میکنم این وسائط در این گونه امور اختیاری از خود ندارند، و یفعلون ما یومرون...
عبارت ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم اگر به معنای تفویض و واگذاری امر خلق در معاد و حساب به ائمه دانسته شود، بی گمان مخالف قرآن است... ولی اگر این عبارت بدین معنا دانسته شود که ولی خدا واسطه ایاب و حساب است، و همچنانکه میگوییم عزرائیل قبض روح کرد و جبرئیل وحی کرد، در این عبارت نیز ایاب و حساب را به واسطه نسبت داده ایم؛ در این فرض مخالفتی با قرآن ندارد.

32. تحلیل صرفی "تدعون"چیست؟تشدید برای چیست؟

قاعده: هر گاه در فعل یا اسم مشتقی، فاء الفعل تشدید داشت، برای تحلیل صرفی آن واژه، تشدید را فک کنید و یکی از آن دو حرف را تبدیل به تاء کنید. ساخت و باب آن واژه آشکار می‌شود:
 تَدَّعُونَ = تددعون = تدتعون = تدتعوون (حذف حرف عله)=  تفتعلون از ماده دعو
جمع مذکر غائب باب افتعال از دعو

33. تحلیل صرفی کلمه "عتل"درسوره قلم چیست؟

در زبان عربی، مشدد ساختن عین الفعل معنا را تاکید و تشدید می‌کند؛ این قاعده در فعل و اسم جریان دارد، بنابراین قتل به تشدید تاء (باب تفعیل) شدیدتر از قتل بدون تشدید (مجرد) است. همچنین فعال به تشدید عین الفعل (مانند ظلام و کبار) از فاعل و فعیل (ظالم و کبیر) موکدتر است. 
و اما درباره واژه عُتُلّ، ابوالفتح عثمان موصلی، معروف به ابن جنی، در کتاب الخصائص، (از مهم ترین کتابها در ویژگیهای لغت عرب؛ ج۲، ص۱۵۸) آورده است که گاه برای تاکید معنا، به جای عین الفعل، لام الفعل مشدد میشود. و نمونه آن «عُتُلّ» است. بنابراین میتوان گفت عُتُلّ در اصل عُتُل (همانند کنس به ضم کاف و نون) بوده که به سبب تأکید در معنا لام الفعلش مشدد شده است.
به نظر می‌رسد چنین امری (تشدید لام الفعل برای تاکید معنا) در قرآن کریم، تنها  در واژه عُتُلّ آمده باشد.

34. نظرتان در مورد این‌ مطالب آیت الله مصباح یزدی چیست؟

🔸شکی نیست که هر جامعه ای نیازمند حکومت است و قوام حکومت به دو امر است. یکی حق حاکمیت ، یعنی کسانی حق داشته باشند دستور بدهند و فرمان صادر کنند ؛ و دیگری ضرورت اطاعت و فرمانبرداری. اگر یکی از این دو تحقق نیابد ، حکومتی به وجود نمی آید. حال اگر احتمال خطا ، مجوز سرپیچی از دستور حاکم باشد ، چنین احتمال هیچ گاه منتفی نیست ، اطاعت از حاکم هیچ گاه تحقق نخواهد یافت و یک رکن حکومت محقق نخواهد شد ، پس حکومت از بین خواهد رفت.
اگر به روش خردمندان زندگی توجه کنیم ، می یابیم آنان در مواردی اطاعت را ضروری می دانند ، گرچه دستور دهنده را معصوم نمی دانند. 

🔹 فرض کنید فرماندهی در جنگ به سربازان خود دستوری بدهد ؛ اگر سربازان بخواهند به استناد اینکه احتمال دارد فرمانده خطا کند ، از دستورش سرپیچی نمایند ، آیا کار جنگ سامان خواهد گرفت ؟ آیا اقدام و حرکتی صورت می گیرد ؟ آیا شکست این گروه حتمی نیست ؟ پس تبعیت نکردن چنان زیانی دارد که با ضرر ناشی از پیروی از دستور اشتباه قابل مقایسه نیست. به عبارت دیگر اطاعت از فرمانده چنان منافعی دارد که با ضرر اندک ناشی از پیروی یک مورد دستور اشتباه قابل مقایسه نیست. همچنین زمانی که به پزشک متخصص مراجعه می کنید ، آیا احتمال خطا در تشخیص او می دهید ؟ با وجود چنین احتمالی از مراجعه به پزشک چشم نمی پوشید.

🔸 اطاعت نکردن از حاکم موجب هرج و مرج و اختلال نظام جامعه می گردد. ضرر ناشی از این هرج و مرج بسیار بیشتر از ضرری است که گاه در اثر اطاعت از یک دستور اشتباه به جامعه وارد می شود.
در تمام موارد مذکور روش خردمندان اعتنا نکردن به احتمالات ضعیف به هنگام عمل است. حال اگر به خصوصیات ولی فقیه توجه کنیم و در نظر داشته باشیم که حاکم اسلامی همیشه در هر کاری با صاحب نظران و متخصصان مشورت می کند و بعد تصمیم می گیرد و مردم هم وظیفه دارند از خیرخواهی و مصلحت اندیشی برای حاکم شرعی مضایقه نکنند ، احتمال خطا تا حد بسیاری کاهش می یابد و دیگر معقول نیست از دستور های او سرپیچی کنیم. 


✅ انگیزه طرح مسأله معصوم نبودن ولی فقیه

🔹در پایان باید گفت اشکال عدم عصمت درباره ی هر حاکم و رئیس در هر حکومتی وارد است ، ولی اگر این اشکال در مورد نظام ولایت فقیه مطرح می گردد و در مورد نظام های دیگر این اشکال مطرح نمی شود ، ما را به این برداشت رهنمون می شود که غرض مطرح کنندگان از طرح اینگونه اشکالات شکست قداست رهبری نظام اسلامی است ، زیرا قداست رهبر در موارد بسیاری سد راه دشمنان و برهم زننده ی نقشه ی آنان بوده است. اگر با یک فرمان امام راحل قدس سره حصر آبادان شکسته شد ، به علت این بود که به ذهن هیچیک از رزمندگان خطور نکرده بود که مخالفت با امر ایشان جایز است یا نه.

🔸 چون در اثر این قداست و لزوم اطاعت ، دشمنان به ناکامی رسیده اند ، این اشکالات طرح می شود. پس توجه داشته باشیم همه ی اشکالات برای دریافت جواب حق مطرح نمی گردد ، بلکه انگیزه این اشکال تراشی امور دیگری است.

در منطق گویند: هر قضیه ای به شرط محمول ضروریه است! یعنی چه؟!
یعنی اگر شما بگویید شهر بزرگ، بزرگ است!
خوب معلوم است که جایی برای انکار این گفته شما باقی نمی ماند، شما پیشاپیش بزرگی شهر را مفروض گرفته اید و پس از آن میگویید: شهر بزرگ، بزرگ است!
خردمندان این گونه سخنان را گونه ای فریب و مغالطه می دانند. حال اگر پیشاپیش شما فردی که مقدس، مبرا از خطا و به دور از گناه دانستید،و آن گاه گفتید: 
این فرد مقدس و مبرا از خطا، هیچ گاه خطا نکرده است...
آشکار است که این گونه سخنان فریبکاری است... مصادره به مطلوب است، پیشاپیش کسی را به دور از خطا و مقدس بدانیم، و بر همین مفروض، دوباره حکم کنیم که وی هیچ گاه خطا نمی کند!
و اما تشبیه زمامداری به میدان جنگ و لزوم اطاعت بی چون و چرا، دو خطا در آن است:
نخست آنکه حتی در صحنه جنگ، باید  افکار عمومی بتوانند فرماندهان جنگی را به نقد بکشند، همانجا هم اطاعت بی چون و چرا و ممنوعیت پرسش فاجعه بار است. تصمیم گیری فرماندهان جنگی در عملیات کربلایچهار و پنج نمونه تلخ این طرز فکر نادرست است که فرمانده ای عملیات لو رفته را به راه بیندازد و جان هزاران نیروی رزمنده مخلص را به خاطر بیندازد و هیچ گاه نیز پاسخگوی فرمان خود نباشد!
پس اولا در همان موقعیت جنگی نیز اطاعت بی چون و چرا، فاجعه آفرین است...
و دومین خطای سخن فوق آنکه مگر همیشه و همه جا، وضعیت اضطراری جنگی است؟! یعنی ما هیچ گاه به استقرار، آرامش و تصمیم گیری بر پایه رایزنی آزاد و تضارب آراء نخواهیم رسید؟! این "وضعیت حساس کنونی" هیچگاه پایان نمی پذیرد؟!
جالب است... میدانید به خلافت نشاندن ابوبکر را هم مستند کردند به همین "وضعیت حساس کنونی"... هیچ کس هیچ نگوید، هیچ مخالفتی صورت نگیرد، چون همیشه وضعیت جنگی است؟! آیا این سخن خردمندانه ای است!
خطای سوم سخن فوق آن است که قداست زمامدار و اطاعت مطلق از او را سیب ناامیدی دشمنان دانسته است... قداست که عرض کردم فرض ثابت نشده است، اطاعت مطلق را هم امیرمومنان فرمود سه پیامد در پی دارد:
قلب زمامدار فاسد و مغرور میشود...
دین ضعیف میشود...و شورشها بسیار و متراکم میشود
و البته سخن امیرمومنان خردمندانه تر و به تجربه ثابت تر است تا سخن آقای مصباح...
خطا بلکه مغالطه چهارم در سخن آقای مصباح آن است که میانه اطاعت و سرکشی هیچ حد فاصلی قرار نداده است: شما دو راه دارید یا اطاعت و یا سرکشی،سرکشی و شورش بد است. پس تنها راه اطاعت مطلق بی چون و چراست...
این مغالطه «یا» است... از کودکی با این مغالطه ما را فریب داده اند؛  یک دو راهی برای شما فرض میکنند، یکی از دو راه را ثابت میکنند نادرست است، تا ثابت شود راه دوم منحصرا صحیح است!
این فریبکاری است؛ خیر، چه کسی گفته تعامل مردم و زمامداران منحصر به دو راه شورش یا اطاعت مطلق است، آیا هیچ راه سومی نیست؟!

35. با توجه به آیه ۱سوره اسراآیامسجد الاقصی ازاول عنوان مسجد داشته است یا قرآن آن رامسجد نامیده است؟

مسجد به معنای لغوی آن، محل سجده و عبادت، مسجد الاقصی همانا معبد سلیمان است که بر جای خیمه حضرت موسی ساخته شد...

36. آیا حضرت مسیح(ع) اکنون زنده اند؟

آیات ۱۵۹-۱۵۷ نساء بر آن دلالت دارد که:مسیح کشته نشده و بر صلیب نرفته است،آن کس که بر صلیب کشته شد، مردی شبیه مسیح بود،خداوند مسیح را از زمین برداشته و به مکانی دیگر برده است،مسیح نمرده، بلکه پیش از مرگش، همه پیروان ادیان آسمانی به وی ایمان خواهند آورد، در آیه ۵۵ آل عمران،  واژه متوفیک (به یاء) درباره خدا به کار رفته، و ضمیر خطابی مفعولی در آن به حضرت عیسی بازمی‌گردد.  توفی به معنای مرگ و موت نیست، بلکه به معنای گرفتن به تمام و کمال است، چنانکه آمده است؛
وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ
که توفی در این آیه به معنای گرفتن پاداش است، به تمام و کمال!
آری "توفی نفس" به معنای مرگ است:
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا 
بنابراین توفی درباره حضرت عیسی به معنای گرفتن و بردن وی از میان مردم، بلکه از زمین است

37. "لما"به چه معناست وچه نقشی از نظر معنی درجمله دارد؟
مانندآیه۳۸سوره قلم: ان لکم فیه لما تخیرون

 

 

38. ختم عاشورا در هر روز اعتبار دارد؟

۱. ختم گرفتن به آداب و ترتیب خاص، اگر به حدیث معتبر به امام معصوم مستند باشد، قابل اعتماد
 است.
۲. جعل ختم، بدین معنا که کسی ختمی درست کند و آداب و ترتیبی برای آن بگذارد، کار ناشایسته ایست. و یه نوعی بدعت است
۳. زیارت عاشورا، ویژه روز عاشوراست. عبارت "و هذا یوم فرحت به آل زیادو آل مروان"  بر این مطلب دلالت دارد. پس در هر روز زیارت عاشورا خواندن معنا ندارد

39. نظر شما درباره مماثلت مرد و زن در قصاص نفس چیست؟

۱.در قصاص نفس، اصل و مرجع النفس بالنفس است.
پس نص کنارگذاشته شده در قصاص، آیه النفس بالنفس است
۲.الحر بالحر، العبد بالعبد الانثی بالانثی تفصیل بعد از اجمال است، و چه بسیار  که پس از حکم کلی مجمل، بیان تفصیلی آن آمده، چه به صورت عطف، چه بدل...
۳. نفس مرد و زن ندارد، مرد و زن در نفس انسانی مماثله دارند.
۴. تسری عدم مماثلت مرد و زن در دیه و ارث به قصاص، قیاس است. اصل در احکام شریعت، مماثله زن و مرد است، و نمی توان عدم مماثلت در حکمی را به حکم دیگر تسری داد.
۵. حدیث مخالف قرآن، هر چند متعدد یا صحیح السند، مردود است. احادیثی که آیه النفس بالنفس را در مرد-زن، آزاد-برده، مسلم-کافر،  و پدر-فرزندان کنار گذاشته اند، در واقع این آیه را از مدار استدلال و استناد خارج کرده اند و با آن مخالفت کرده اند.
۶. خلط میان دیه و قصاص، و تسری عدم مماثلت زن و مرد در دیه، به قصاص بی گمان قیاس ممنوع و باطل است...‌
۷. قوانین و احکام فعلی که قصاص را در مرد و پدر منتفی میکند موجب میشود که در قتل‌های خانوادگی، قاتل هیچ کیفری نبیند! قصاص که نمیشود، اولیای دم که همانا خانواده قاتل هستند و چه بسا در قتل دست داشته اند و بدان رضایت دارند، دیه هم نمی‌گیرند..‌‌
خیر، آنچه من بدان اصرار دارم بازگشت به النفس بالنفس در قصاص نفس، و به العین بالعین در قصاص عضو است. 
مگر آیات قرآن حجت نیستند که این کار اجتهاد در مقابل نص باشد، خیر اجتهاد بر پایه صریح آیات قرآن، و گذاشتن احادیث مخالف قرآن است
۸ در مورد اجماع همان گونه که نوشته آید این اجماع مدرکی است، یعنی مستند به همان احادیث مخالف قرآن است، گذشته از اینکه اجماع به خودی خود هیچ اعتباری ندارد، حال آنکه مخالف قرآن نیز باشد

40. پیامبر اکرم فرمودند: الارض للّٰه و لمن عمرها. پس چرا حکومت‌های اسلامی و غیراسلامی به فروش زمین‌ها مشغول هستند...؟!

آری، یکی از قوانین مترقی و راهگشای پیامبر اکرم این بود: زمین از آن خداست، و از آن کسی که آبادش کند....
بنگرید که با اجرای این قانون، مسکن، صنعت و کشاورزی چه پیشرفتی خواهد کرد.
البته ثروت اندوزان و قدرت طلبان هیچگاه بدین قانون رضایت نخواهند داد، زیرا یکی از برترین و گسترده ترین راه های کسب مال و قدرت، زمین است.
این قانون در برخی کشورهای غیر اسلامی اجرا می‌شده، از جمله در قاره آمریکا، به هنگام مهاجرت اروپاییان...
شاید همینک نیز در برخی کشورها اجرا شود...
زمانی بنگرید و بیندیشید که نهادهای حکومتی چه گستره ای از زمینهای مرغوب را دیوارکشی و تصاحب کرده اند... زمین‌خواری اشخاص غیردولتی جرم است، و البته تصاحب زمین به دست نهادهای حکومتی امری طبیعی!